پابه میدان گذاشتیم در این مبارزه یا از قفس تن رهایی می یابیم یا قفس ظلم شما رادرهم می شکنیم.





برای من بسيار متاثر كننده اما انگيزاننده و آموزنده است که يک وبلاگ نويس ساده در
داخل کشور زير آن همه خفقان و فشار به افشاگري عليه رژيم ميپردازد و بهاي اين کار را با جان خود ميپردازد.
وبلاگ نويس شهيد«ستار بهشتي » چون ستاره اي در ظُلمت شب ت

ار ميهن به ما مي آموزد كه :
” يا از قفس تن رهايي مي يابيم يا قفس ظلم شما را درهم مي شکنيم”
او به گفته خواهرش تنها پناه مادر و نان آور خانه است. كس و كار مادري مريض كه ”فراموشي و پوكي استخوان شديد دارد.”
خواهر ستار مي گويد:
”برادرم را به جرم بي گناهي بردند. جرم برادر من اين بود كه از حقوق مردم دفاع مي كرد درد مردم را مي گفت . انسان بود و مي گفت انسانيت بايد زنده بماند. درد جامعه را مي ديد و درد مي كشيد. او فوق دكتراي درد كشيدن داشت!
دوستان و هم وطنان عزيزم، ما که در خارج از كشور به راحتي‌ به همه وسائل ارتباط جمعي فيس‌بوک توئيتر و يوتيوب و ...دسترسي‌ داریم اما در رساندن درد و رنج مردم ايران غافليم
و در نشر اخبار مقاومت مردم ايران و رساندن فرياد آنان به دنيا کوتاهي ميکنيم و با سکوت يا كم كاري و يا پرداختن به مسائل غير ضروري و غير جدي نظاره گر‌ کشتار و سرکوب مردم ايران هستيم. و آنگونه كه انتظار است به وظيفه خود عمل
نمي كنيم, از شمامي پرسم آيا ما هم « جز يک ايراني کوچک در خدمت مردم» آنچنانكه ستار بود « و هميشه به ياد عزيزاني که از دست داده ايم ويا در زندانها و بازداشت هستند» نبايد باشيم! همين سكوت و بي عملي ماست كه عده اي فرصت طلب و موج سوار و بي هزينه كه همراه با قاتلين ستار صداي وي را در سايت ها و رسانه هايشان خفه مي كردند به سرقت اين ستاره ي تابناك البته در خيال باطل خود و لوث كردن خونش مبادرت مي كند. اما زهي وقاحت و بي شرمي!
ستار چه زيبا و پُر معني و مسئولانه و دردمند اما هدفدار مي گويد:
” بدانيم يک بار به دنيا مي آييم ويکبار مي رويم ولي چه خوب است در ان يک بار با شرف زندگي کنيم وباعزت بميرم ”
پس از ستاره اي چون ستار در ظُلمت شب تار بياموزيم و به وظيفه ملي, ميهني و انساني خود قيام كنيم و هميشه لحظاتمان و نبضمان با مردم دردمند ميهنمان بزند و فريادشان را هرچه بلندتر به گوشهاي كر دنيا برسانيم